قند عسل مامان و باباقند عسل مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

فرشته زمینی

سفر به تهران 1393/1/28

1393/2/1 13:19
نویسنده : مامان مهربون
141 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر مامان 

خوبی عشقم؟

جونم برات بگه که ما (من.بابا علی.مادر جون زیبا و بابا بزرگ هوشنگ) تا 28 فروردین خرمشهر بودیم.بابا بزرگو مادر جون همون روز راه افتادن به سمت خرم آبادو رفتن درود خونه عمو سجاد.منو باباعلی هم عصر همون روز بلیط داشتیم که بریم تهران.ساغت 7 بعد از ظهر.

خلاصه ساعت 5:30 بود راه افتادیم به سمت فرودگاه.

وقتی بابا خواست بارو تحویل بده یکی از کارکنان فرودگاه به نامه ای که از خانم دکتر آرین گرفتیم گیر داد و گفت تاریخ این نامه ماله 3 روز پیش هستش.خلاصه یه کم بهم استرس وارد شد که نکنه نزارم سوار بشم

گفت باید هواپیما بشینه تا با سر مهماندار صحبت کنیم.سرتو درد نیارم دخترم.گفتن مشکلی نیستو رفتیم سوار شدیمو سر مهماندارم ازم پرسید که خوبی یا نه که منم گفتم خوبم

بعد یه بالشت کوچیک بهم دادن گفتن اینو بزار رو شکمت بعد کمربندو روش ببند.

بعد از 1 ساعت رسیدیم تهرانو رفتیم بارمونو تحویل بگیریم که بابا بزرگ عباسم اونجا بود.

بابا علی تا 31 فروردین تهران بودو ظهر 31 با اتوبوس رفت خرمشهر.

امروزم که 1393/2/1 هست من تنهام و دارم خاطرات دخترمو مینویسم.

یادم رفت بگم شنبه 30 فروردین رفتم پیش دکتر کرمانی تا بعر از چند ماه ببینمش.

معاینم کرد و گفت زشد جنین زیاده ماشا... ولی گفت به خاطر ورم پا واست چندتا آزمایش مینویسم.

منم دیروز (1393/1/31) رفتم آزمایشو انجام دادم و تست گلوکز. 

گفتن جوابش 4شنبه آماده میشه.

دل تو دلم نیست دخملی.نگرانم. :( 

ایشا... که چیزی نباشه.

هر اتفاقی افتاد میام واست مینویسم.فعلا خداجافظی.

میبوسمت.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

setareh ershad
6 اردیبهشت 93 19:29
Salam maman shabnam, natijeh azmayeshat chi shod. ? Ishala in haftehhaye akhar be kheiro khobi barat begzare